براي او كه ميآيد.
يك
روز اشكهاي تو فرياد ميشود
و عشق از محاصره آزاد ميشود
يك
روز پر شكوه كه تاريخ عاشقي
بر
پايهي نگاه تو بنياد ميشود
روزي
كه دستهاي تو در دستهاي من
از
دستبرد فاجعه آزاد ميشود
تقويم
پر تراكم رحلت به دست تو
تغيير
مينمايد و ميلاد ميشود
كابوس
دشتهاي جنوب از عبور تو
خواب
شمال ميشود و شاد ميشود
در
كوچههاي كهنه كه ديوار حاكم است
تنديسهاي
پنجره ايجاد ميشود
خوشبخت
قلب من كه به ياد تو ميتپد
خوشبخت
اسم من كه به تو ياد ميشود